آهسته، نفاق در کمین است
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بلاغ، سیاست محلی زمانی خطرناک میشود که مرز میان «نقد دلسوزانه» و «بازتعریف مبانی انقلاب از تریبون رسمی» مخدوش شود. سخنرانی اخیر فرماندار ساری در مراسم روز دانشجو دقیقاً در همین نقطه ایستاد؛ جایی که نه یک فعال سیاسی بیرون از حاکمیت، بلکه یک مقام رسمی منصوب نظام، مجموعهای از گزارهها را مطرح کرد که در مجموع بیش از آنکه نقد درونگفتمانی باشد، به بازتولید ادبیات جریانهای منتقد اساس انقلاب شباهت داشت. این سخنان، با تشویقهای مقطعی در فضای دانشگاه همراه شد، اما پرسش اصلی بیرون از سالن باقی ماند: آیا فرماندار ساری از جایگاه مسئول اجرایی، مجاز است چنین تصویری از جمهوری اسلامی ارائه دهد؟
در این سخنرانی، فرماندار با صراحت از «ناتوانی حاکمیت در تحقق توسعه» سخن گفت و حتی جملهای را بر زبان آورد که کمتر از یک مدیر اجرایی شنیده میشود: «ما عرضه عملش را نداریم». این گزاره، صرفنظر از نیت گوینده، در عمل اعتراف به ناکارآمدی ساختار اجرایی است؛ اعترافی که نه با استعفا همراه شد و نه با ارائه برنامهای مشخص برای اصلاح. در منطق انقلابی، مسئول یا باید بایستد و اصلاح کند یا اگر نمیتواند، میدان را واگذار کند. عادیسازی ناتوانی، آن هم از تریبون رسمی، نه شجاعت است و نه صداقت؛ بلکه ضربه مستقیم به اعتماد عمومی است.
فرماندار ساری در ادامه، با طرح مفاهیمی چون «رسانه آزاد»، «احزاب مستقل»، «NGOها»، «رقابت سیاسی» و «عدم دخالت حاکمیت در سبک زندگی»، تصویری از وضعیت کشور ترسیم کرد که تفاوت چندانی با ادبیات رسانههای منتقد نظام ندارد. مسئله این نیست که این مفاهیم قابل بحث نیستند؛ مسئله آن است که این گزارهها بدون مرزبندی روشن با مبانی انقلاب اسلامی و بدون اشاره به تهدیدات واقعی پیشروی کشور مطرح شدند. انقلاب اسلامی از ابتدا بر استقلال، عدالت، مردمسالاری دینی و مقاومت در برابر سلطه بنا شد. حذف این مؤلفهها و تقلیل همه مشکلات به «نبود دموکراسی غربی»، سادهسازی خطرناکی است که عملاً صورتمسئله انقلاب را پاک میکند.
از نقاط تأملبرانگیز سخنرانی، مقایسه «صدور انقلاب» با پروژههای عمرانی نظیر لایروبی کانالهای کشاورزی بود. چنین تقابلی، نهتنها نادرست بلکه تحریف یک مفهوم راهبردی است. صدور انقلاب هرگز به معنای رهاکردن توسعه داخلی نبوده، بلکه به معنای صدور الگوی مقاومت، استقلال و عدالت بوده است؛ الگویی که اتفاقاً بسیاری از ملتها را به حرکت واداشت. تقلیل این مفهوم به یک شعار بیمصرف، آن هم از سوی یک مقام رسمی، همراستا با همان روایتهایی است که سالها تلاش کردهاند انقلاب را پروژهای ناکارآمد جلوه دهند.
حساسیت ماجرا زمانی دوچندان میشود که گوینده این سخنان، فرزند شهید معرفی میشود. در فرهنگ عمومی ایران، این نسبت صرفاً یک سابقه خانوادگی نیست؛ نمادی از ایستادگی و وفاداری به آرمانهایی است که با خون به دست آمدهاند. هیچکس مصون از نقد نیست و فرزند شهید بودن مصونیت سیاسی نمیآورد، اما همین نسبت سطح انتظار اجتماعی را بالا میبرد. جامعه حق دارد بپرسد چگونه کسی که نام پدرش با دفاع از انقلاب گره خورده، امروز از تریبون رسمی، ادبیاتی را به کار میبرد که عملاً مرزهای گفتمانی انقلاب را کمرنگ میکند.
فرماندار ساری در بخشهایی از سخنرانی، خود را آگاه از «هزینهدار بودن» این حرفها دانست و حتی گفت عمداً چنین سخن میگوید تا گزارشها به «صاحبان قدرت» برسد. این بیان، بیش از آنکه شجاعت انقلابی باشد، نوعی بازی دوگانه با افکار عمومی است؛ گویی مسئول میخواهد هم در جایگاه منتقد بایستد و هم از مسئولیت تبعات سخنانش شانه خالی کند. در منطق انقلاب، نقد باید صریح، شفاف و در چارچوب باشد، نه همراه با ژست اپوزیسیونی در لباس حاکمیت.
نکته مهمتر آن است که فاصله میان این گفتار پرحرارت با عملکرد اجرایی فرمانداری، همچنان پررنگ است. اگر بهراستی باور به مردمسالاری، گفتوگو و اعتماد به مردم وجود دارد، خروجی آن باید در تصمیمهای عینی شهرستان دیده شود، نه صرفاً در کفزدنهای یک مراسم. اگر نقد ساختاری لازم است، چرا از جایگاه اجرایی، اقدامی ملموس برای اصلاح همان ساختارها صورت نگرفته است؟ اگر رسانه آزاد و تشکل مستقل مطالبه میشود، سهم شهرستان از این مطالبات چه بوده است؟
سخنرانی روز دانشجو میتوانست فرصتی برای تبیین دستاوردهای انقلاب، نقد کاستیها در چارچوب گفتمان امام و رهبری، و دعوت نسل جوان به اصلاح انقلابی باشد. اما آنچه رخ داد، بیشتر شبیه تخلیه گفتمانی بود که بدون مرزبندی، ناخواسته آب به آسیاب جریانهایی ریخت که اصل نظام را نشانه گرفتهاند. تشویق حضار، معیار درستی و حقانیت نیست؛ تاریخ بارها نشان داده که کفزدنهای لحظهای، جایگزین مسئولیتپذیری و وفاداری به اصول نمیشود.
امروز مسئله اصلی مردم مازندران و ساری، نه بازی با کلیدواژههای پرزرقوبرق، بلکه کارآمدی، صداقت و پایبندی عملی به ارزشهای انقلاب است. انقلابیگری یعنی ایستادن پای مسئولیت، نه فاصلهگرفتن از آن با ادبیات دوپهلو. اگر قرار است نقدی صورت گیرد، باید از موضع درون انقلاب و برای تقویت آن باشد، نه به قیمت تضعیف مبانیای که با خون شهدا بنا شده است. افکار عمومی منتظر است ببیند آیا این سخنان به اصلاح واقعی منجر خواهد شد یا تنها در حد یک سخنرانی پرهیجان باقی میماند؛ سکوت یا ابهام در اینباره، خود پاسخی روشن خواهد بود.





















ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0