چه زیباست آدمی جانش را در راه خدا بدهد
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ»، شهید حسین اسفندیاری (۱۳۴۱ میاندورود – ۱۳۵۹ سقز) در یک خانواده متدین و زحمتکش در روستای برگه شهرستان میاندورود چشم به جهان گشود. پدر و مادری با ایمان و پارسا که او را از کودکی با تعالیم دینی و اخلاقی آشنا کردند و مادرش، زینب، نمادی از صبر و استقامت بود که همچون حضرت زینب کبری (س)، فرزندش را در راهی سخت تربیت کرد.
حسین در دوران کودکی علاوه بر تحصیل در مدرسه، با قرآن و معارف دینی انس ویژهای داشت و رؤیاهای مذهبیاش نشان از روح سرشار از ایمان او داشت. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی، به حوزه علمیه رستمکلا و سپس حوزه علمیه قم رفت و همزمان با تحصیل، در مبارزه علیه رژیم پهلوی فعال شد.
او با قدرت و عزمی راسخ در روستای خود و مناطق اطراف فعالیت انقلابی داشت و با خطرات و تهدیدهای مأموران شاه مواجه شد اما هرگز از مسیر مبارزه باز نایستاد. حسین اسفندیاری، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تشکیل پایگاههای مقاومت و کتابخانههای محلی کوشید و با شرکت در تظاهرات و فعالیتهای اجتماعی، نقشی مهم در تثبیت انقلاب ایفا کرد.
با آغاز بحرانهای کردستان، حسین به همراه دیگر رزمندگان سپاه پاسداران به این منطقه اعزام شد تا جلوی توطئههای گروهکهای ضدانقلاب را بگیرد. او که همواره به تعلیم قرآن و ترویج اخلاق اسلامی اهتمام داشت، سرانجام در خرداد ۱۳۵۹ در کردستان مفقودالاثر شد.

خاطرهای از زبان مادر شهید:
یک شب حسین با تعدادی از دوستان و همراهان به مسجد جامع برگه رفتند و این سرود را خواندند «خمینی ای امام، خمینی ای امام/ زما تو را درود، زما تو را سلام/ خمینی ای مظهر شرف/ زعمر خود گذشتند در ره هدف»
از آن جایی که پاسگاه ژاندارمری گهرباران در نزدیک این روستا بود و ممکن بود خبر به آنها برسد، اتفاقاً فردای آن شب یکی از فامیلان به پدر شهید حسین، حاج عنایت، گفت: «امروز پاسگاه از موضوع تظاهرات و شعار و سرود دیشب حسین اطلاع یافتند. ممکن است مأموران به منزل شما بیایند. اگر سند یا مدرکی مربوط به انقلاب دارید، به حسین بگو پنهانش کند.» من به حسین گفتم: «هر چه داری به من تحویل بده.» حسین هم اعلامیههای امام را به من داد و من آنها را داخل غوزههای پنبه گذاشتم و به طرف مسجد رفتم. بعضیها را در جا نماز بانوان گذاشتم. گاهی اوقات اعلامیهها و پیامهای امام و انقلاب را در انبار، لابهلای چوبها میگذاشتیم تا کسی نتواند آنها را پیدا کند. حسین هم شبانه به انبار چوب میرفت و اعلامیهها را به شهرها میبرد.
وصیتنامه شهید
اشهد أَن لا إلهَ إلا الله وأشهد أن محمداً عبده ورسوله
إنا لله وإنا إليه راجعون
أفجستم إنما خلقناكم من تراب وإنكم إليه لا ترجعون (سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵)
و لا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله أمواتاً بل أحياء عند ربهم يرزقون.
آنان که ایمان آوردهاند و در راه خدا جهاد کردهاند، رحمت خدا را به آنان بشارت ده.
برادران و خواهران مسلمان، شما میدانید که همه موجودات زنده روی زمین میمیرند،
همانطور که خداوند میفرماید «إنك ميت وإنهم ميتون» و زندگی لذتبخش دنیا آنطور که امام حسین (ع) فرموده که زندگی باید مبارزه با طاغوتیان باشد که «إنّ الحیوة عقیده و جهاد». چه زیباست آدمی جانش را در راه خدا بدهد و در راه عقیده پاکی که دارد ایفا کند.
و من امیدوارم از خدای یکتایم که در این راه من بتوانم به آرزوی نهاییم که شهادت است برسم.
در اینجا بنده بهعنوان یک فرد مسلمان پیامی به برادران پاسدار و دیگر اقشار دارم که در راه پیشبرد این انقلاب اسلامی که ناجی تمام مستضعفین جهان میباشد، آگاهانه تا سر حد جان کوشش کنید و وحدت کلمه را که امام خمینی بر آن تأکید میفرماید حفظ کنید و با مسائل و مشکلاتی که در سر راه پیشبرد اهداف انقلابتان نمایان میشود، با بینش توحیدی روبرو شوید و برای رفع آن از کوچکترین کوششی دریغ نکنید و تقوی را سرلوحه کارهای خود قرار دهید، چون «إنّ أکرمکم عندالله أتقاكم».
حضرت علی (ع) میفرماید «أوصیکم بالتقوی الله …» و از زحمات پدر و مادر بزرگوارم تشکر میکنم و اگر حقی بر گردنم دارند مرا برای رضای خدا ببخشند و از برادرانم میخواهم که مادرم را دلداری دهند.
درود بر خمینی، سلام بر پیروانش و السلام علیکم و رحمهالله و برکاته.
انتهای خبر /
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0